هوا سرد است و اما این دلم گرم
زمانه سخت و احساسات من مست
سکوت از هرطرف بی داد دارد
تمام من پر از فریاد عشق است
هوا سرد است و اما این دلم گرم
زمانه سخت و احساسات من مست
سکوت از هرطرف بی داد دارد
تمام من پر از فریاد عشق است
ساقیا مستم بکن تا غم فراموشم شود
التماس و خواهشم از تو
همینکه جان من را پر کنی
روح من لبریز عشق است از قدیم
اندکی معشوق میخواهم که آرامم شود
پدر عشق نسوزد که خودم سوخته ام
من خودم جای هر آنکس که پی عشق بسوخت
ساختم شعر و ولی آتش دل سرد نشد
یار من شعله آتش شد و هر پیک بسوخت
نفرین شدهی دردم و در دام تو ام
در نیمهی راه عمر خود، خام تو ام
صد چرخ دلم در آسمانها زد و باز
هر جا که روم دوباره بر بام تو ام
با من فقط از عشق بگو
از نیاز تو به من
از من محتاج بگو
صحبت از مهر و وفا
از دل شب تا خود صبح
با من از حالت خود
از دل خود
از خود عشق
با من از حال خودت
از خود احساس بگو
با من از عشق بگو
از خود تو
از خود من
با من از ما و فقط عشق بگو
تمام شاهد عشقم شده شعر
تمام حرف من بی تو شده شعر
سکوتم انتظار صحبت توست
تمام حال و احساسم شده شعر
چرا دلتنگم و حالم خراب است
چرا معشوق احساسات من در خواب ناز است
چرا بی خواب و چشمان من خیس
چرا او خواب و خواب من حرام است
تعداد صفحات : 1